نقش تفکر استراتژیک در برنامه ریزی کسب و کار + مقایسه تفکر و برنامه ریزی استراتژیک

نقش تفکر استراتژیک در برنامه ریزی کسب و کار + مقایسه تفکر و برنامه ریزی استراتژیک

به طور سنتی، برنامه ریزی استراتژیک، مرحله تفکر نوآورانه را که برای موفقیت کسب و کار بسیار ضروری و حیاتی است را حذف می کند. تفکر استراتژیک نسبت به برنامه ریزی استراتژیک، یک مدل برنامه ریزی جامع تر است که نوآوری، برنامه ریزی استراتژیک و برنامه ریزی عملیاتی را بطور همزمان پوشش می دهد.

دیباچه

استراتژی هرگز به اندازه فضای رقابتی در جهان امروز، که در آن استراتژی های سازمانی می بایست از مرزهای کشورها و بازارها فراتر رود، چالش برانگیزتر و یا مهمتر نبوده است. بسیاری از سازمان‌ها سعی می‌کنند همه چیز برای همه باشند. و این رویکرد، باعث می شود تا منابع خود را در بازارهایی هدر دهند که هرگز انتظار بازگشت سرمایه‌گذاری ارزشمندی از آنها نمی رود.

تفکر استراتژیک چیست؟

تفکر استراتژیک یک فرایند برنامه ریزی است که از نوآوری، برنامه ریزی استراتژیک و برنامه ریزی عملیاتی برای توسعه و خلق استراتژی های کسب و کار که شانس بیشتری برای موفقیت دارند، استفاده می کند.

امروز سازمان‌های بیشتری یاد گرفته اند که تجربه گذشته، همیشه بهترین مبنا، برای توسعه استراتژی‌های آینده نیست. مدیران باید به طور مستمر و متفکرانه چگونگی خلق ارزش برای مشتریان را در نظر داشته باشند. اجرای برنامه‌ریزی استراتژیک، اگرچه مهم است، اما در فرایند برنامه ریزی کسب و کار به «چگونگی» و «زمان» پاسخ می‌دهد و به ندرت ماهیت معنای تفکر استراتژیک را در بر می‌گیرد. اینجاست که باید تفکر استراتژیک را وارد کرد. به این دلیل که تفکر استراتژیک به پرسش های «چه؟» و «چرا؟» در فرایند برنامه‌ریزی پاسخ می دهد.

تفکر استراتژیک به این سوال پاسخ می دهد که “چه کاری باید انجام دهیم و چرا؟

تفکر استراتژیک نیاز به نوآوری و خلاقیت دارد و شامل یک مرحله تحقیقاتی برای بررسی صدای مشتری، کارکنان و انتخاب بهترین شیوه های رقابتی است. تفکر استراتژیک، فرایندی است برای بررسی هر کاری که در نقش‌های مختلف خود انجام می‌دهیم، نیازهای مشتریان خود را درک می‌کنیم و اطمینان می‌یابیم که همه آن ها با الزامات استراتژیکی که به وضوح تعریف شده، مرتبط است.

برای اینکه بتوان تفکر استراتژیک را که فرایند برنامه ریزی مشتمل بر نوآوری، برنامه ریزی استراتژیک و برنامه ریزی عملیاتی است را در سازمان و در عمل به کار گرفت، می بایست از ابزارها و راهکارهای جامع مدیریتی این حوزه بهره جست. یکی از راهکارهای جامع مدیریتی که از بنیان های عمیق تفکر استراتژیک حمایت می کند، راهکار جامع مدیریت هوشمند استراتژیک با نگرش ۳۶۰ درجه (SSM) است که در میان مدیران پیشرو ایرانی، با اقبال خوبی روبرو بوده است.

اگر تفکر استراتژیک را با برنامه ریزی استراتژیک و برنامه ریزی عملیاتی مقایسه کنیم می بینیم که:

  • تفکر استراتژیک، «چه» و «چرا» است. “ این چیزی است که باید انجام دهیم و چرا؟”
  • برنامه ریزی استراتژیک، “چگونه” و “چه زمانی” در سطح بسیار بالایی است.
  • برنامه ریزی عملیاتی، جزئیات خاصی از چگونگی و زمان است.

چرا داشتن تفکر استراتژیک مهم است؟

هدف از تفکر استراتژیک، ایجاد استراتژی است که چارچوبی منسجم و یکپارچه برای تصمیم گیری ها به ویژه در مورد جهت کسب و کار و استفاده بهینه از منابع باشد. برای انجام آن، تفکر استراتژیک از داده های درونی و بیرونی، و ترکیب کیفی نظرات و ادراکات، استفاده می کند. آگاهانه، واضح و روشن است و حوزه رقابتی را برای مزیت استراتژیک شرکت تعریف می کند.

استراتژی یک نتیجه کلیدی از فرایند تفکر استراتژیک است. ترگو و زیمرمن در کار خود در مورد استراتژی، “استراتژی مدیریت برتر: چیست و چگونه می توان آن را عملی کرد” رابطه بین استراتژی و عملیات را تشریح کردند. که در شکل زیر نشان داده شده است:

 

همچنین فرایند تفکر استراتژیک در شکل زیر نشان داده شده است:

 

تفکر استراتژیک ترکیبی از نوآوری، برنامه ریزی استراتژی و برنامه ریزی عملیاتی است.

فرایند تفکر استراتژیک، با نوآوری آغاز می شود. ما سعی می کنیم آینده ایده آلی را خلق کنیم و برنامه های مورد نیاز برای دستیابی به آن و تحقق آن را در نظر بگیریم. نوآوری به ما کمک می کند تا به خارج از منطقه آسایش خود برویم و به سمت امکانات فراتر از نیازها و انتظارات مشتری و همچنین سازمان حرکت کنیم.

سپس نوآوری ها در مجموعه ای از استراتژی ها خود را نشان می دهند. این بخشی از کل فرآیند برنامه ریزی استراتژیک است. با این حال، در تفکر استراتژیک، ما نیازهای مشتریان، سازمان و کارکنان خود را در این فرآیند لحاظ می کنیم. ما اطمینان حاصل می کنیم از اینکه بهترین شیوه های رقابتی صنعت در چشم انداز آینده ما گنجانده شده است.

مشارکت کارکنان در هر مرحله از فرایند تفکر استراتژیک برای اطمینان از اینکه آنها در اجرای برنامه های عملیاتی سازمان، مشارکت دارند، کلیدی است. اینجاست که برنامه ریزی عملیاتی وارد عمل می شود. این فرایند اتخاذ استراتژی ها (نتایج فرایند برنامه ریزی استراتژیک) و توسعه و تبدیل آنها به برنامه های عملیاتی است که قابل دستیابی است و کارکنان را در سراسر سازمان درگیر می کند تا اطمینان حاصل شود که نیازهای مشتری و سازمان برآورده شده است.

 

مطالعه این مطلب پیشنهاد می‌شود: نقش کوچینگ سازمانی در افزایش مشارکت کارکنان

 

آخرین بخش تفکر استراتژیک اندازه گیری است. باید یک فرایند مداوم برای اندازه‌گیری اثربخشی برنامه‌ها و تایید اجرای آنها طبق برنامه وجود داشته باشد. اندازه گیری همچنین برای محک زدن نیازهای اصلی در برابر اقدامات اجرا شده استفاده می شود.

برای اجرای موفقیت آمیز تغییر استراتژیک، که از طریق فرایند تفکر استراتژیک حاصل شده است، برای همه سطوح کارکنان مهم است که تغییرات را به طور کامل در هر کاری که انجام می دهند بگنجانند. ما این کار را با شناسایی و ایجاد ارزش ها و اصول انجام می دهیم تا اطمینان حاصل کنیم که سازمان در دستیابی به اهداف استراتژیک خود موفق است.

نتیجه گیری

مدیران ارشد و رهبران سازمان ها موظفند زمان لازم را برای انجام تفکر استراتژیک در برنامه ریزی کسب و کار خود اختصاص دهند. این اتفاق نمی افتد و نمی توان آن را در یک جلسه سریع نیم روزه انجام داد.

بدون تفکر استراتژیک جامع، سازمان در معرض خطر تصمیم گیری سریع است که فاقد خلاقیت و بینش حاصل از فرایند تفکر استراتژیک است. مدیران ممکن است بعدها متوجه شوند که سازمان شان به سمتی می رود که احتمالاً نمی خواستند. تفکر استراتژیک چیزی نیست که بتوان آن را واگذار کرد. بلکه باید با استفاده از ابزارهای مدیریت هوشمند استراتژیک (SSM) آن را به کار گرفت.

مدیریت هوشمند استراتژیک

تفکر استراتژیک می تواند برای کل سازمان و یا برای هر واحد کسب وکار و یا دپارتمان درون سازمان انجام شود. هدف، دوراندیشی، برنامه ریزی است. اگر تمایل دارید که در این مورد بیشتر بدانید، توصیه می کنیم کتاب معرفی و دانلود کتاب تفکر استراتژیک: الزامی برای کسب و کار امروز را مطالعه بفرمایید.

سان تزو در کتاب خود، «هنر جنگ»، اوج بازدهی دانش و استراتژی را به‌عنوان غیر ضروری کردن درگیری برای غلبه بر ارتش دشمن بدون هیچگونه جنگی تعریف می‌کند. به طور مشابه، نقش رهبر که عناصر اساسی تفکر استراتژیک را تجسم می بخشد، در این قسمت از کتاب هنر جنگ به خوبی توضیح داده شده است:

«یک ژنرال باید به تنهایی ببیند و تنها بداند، یعنی آنچه را که دیگران نمی‌بینند، ببیند و بداند که دیگران نمی‌دانند. دیدن چیزهایی که دیگران نمی بینند را درخشندگی می گویند و به دانستن چیزهایی که دیگران نمی دانند، نبوغ می گویند. نابغه‌های درخشان ابتدا برنده می‌شوند، به این معنی که به گونه‌ای دفاع می‌کنند که غیرقابل حمله باشند و به گونه‌ای حمله می‌کنند که مقاومت‌ناپذیر باشند.»

جدیدترین مطالب منتشر شده
یک پاسخ بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.فیلد های مورد نیاز علامت گذاری شده اند *