۱۴ دلیل مهم شکست کسب و کار

۱۴ دلیل مهم شکست کسب و کار

۱۴ دلیل مهم شکست کسب و کار بسیار مقاله ارزشمندی است

و اگر شما در حال راه اندازی یک کسب و کار هستید و یا اینکه سال هاست که صاحب کسب و کار هستید، ممکن است با شنیدن آمار شکست کسب و کارها، در کوتاه مدت و درازمدت، بسیار تعجب کنید.

متاسفانه، شکست کسب و کار بسیار رایج است. حدود ۲۰٪ از کسب و کارهای کوچک در سال اول شکست می خورند و ۹۶٪ از کسب و کارها در یک دوره زمانی ۱۰ ساله با شکست مواجه می شوند. در مورد ۴٪ باقی مانده لزوماً به این معنی نیست که موفق می شوند – به این معنی است که آنها زنده مانده اند.

دلیل شکست کسب و کار

اما سئوال مهم اینجاست که چرا کسب و کارها شکست می خورند؟ چه چیزی باعث می شود یک کارآفرین موفق شود در حالی که دیگری، شکست تجاری را تجربه می کند؟ برای اینکه کسب و کار موفقی داشته باشید، به ترکیبی از آمادگی و نگرش ذهنی، استراتژی های موثر در کسب و کار و دانش مدرن در مدیریت نیاز دارید.

۱.  نداشتن یک طرح تجاری (Business Plan) مؤثر

اگر یک طرح تجاری موثر نداشته باشید، نمی توانید دیدگاه های خود را به درستی به تیم خود منتقل کنید. نه تنها داشتن یک طرح کسب و کار، بلکه داشتن یک برنامه استراتژیک برای کارآفرینان، برای ارتقای کسب و کار خود به سطح بعدی رشد، بسیار ضروری است. استراتژی در کسب و کار، به شما کمک می کند تا بر مراحل حیاتی چرخه کسب و کار، مانند مقیاس بندی، تسلط پیدا کنید.

رشد انفجاری می‌تواند وسوسه‌انگیز باشد، اما عدم مقیاس‌بندی به شیوه‌ای آگاهانه یکی از بزرگترین دلایل شکست کسب‌وکارها است. شما باید تعادل مناسبی بین رشد و ایجاد زیرساخت ایجاد کنید. برای اینکه در مورد راهبری یک کسب و کار به شیوه های مدرن، اطلاعات بیشتری کسب کنید، پیشنهاد می کنیم در مورد “راهکار جامع مدیریت هوشمند استراتژیک با نگرش ۳۶۰ درجه (SSM)“ بیشتر مطالعه کنید.

۲.  در اولویت قرار ندادن مشتری

یکی از مهمترین دلایل شکست کسب و کارها این است که آنها به جای مشتری، عاشق محصول خود می شوند. برای دوری از شکست تجاری، عاشق مشتری خود شوید و هر راهی را که می توانید نیازهای او را برآورده کنید، بیابید. آنچه را که می خواهند، به آن ها ارائه دهید و در صورت امکان، آنچه را که ممکن است ندانند که نیاز دارند را نیز برای شان تهیه کنید.

مشتری خود را به یک طرفدار دو آتشه تبدیل کنید، کسی که در مورد محصول یا خدمات یا سازمان شما به همه بگوید. هنگامی که درک کردید که زندگی مشتری شما یعنی زندگی و حیات کسب و کار شما، آن وقت است که می توانید تصور کنید که موفق می شوید.

۳.  عدم استخدام افراد مناسب

راه توسعه و موفقیت کسب و کار شما از راه توسعه کارکنان شما می گذرد. یکی از بارزترین نمونه ها واحد فروش شماست. اگر فروش کافی نداشته باشید، نمی توانید رشد کنید. فروشندگان جرفه ای، کلید افزایش فروش کسب و کار شما هستند. همچنین بسیار تعجب برانگیز است که بسیاری از کسب‌وکارها به دلیل سوء مدیریت مالی شکست می‌خورند. استخدام فردی که در مدیریت مالی مهارت خوبی دارد، راهی آسان برای حل این مشکل است. برای موفقیت در کسب و کار، می بایست بهترین افراد را در هر حوزه به خدمت بگیرید. کسالنی را به خدمت بگیرید که در کارشان از خود شما بسیار حرفه ای تر هستند.

همین طور بخوانید: اهمیت تیم سازی در سازمان ها

۴.  همه کارها بر روی دوش خود شماست

بله، شما یک کارآفرین هستید، اما این بدان معنا نیست که باید همه کارها را به تنهایی انجام دهید. یک کسب و کار به اندازه باور و نگرش رهبرش موفق می شود. توانایی تفویض اختیار کردن و اعتماد به دیگران یک ویژگی اساسی رهبری است. اگر فکر می کنید باید همه چیز را کنترل کنید، به احتمال زیاد در دراز مدت موفق نخواهید شد. تفویض اختیار یک مهارت ویژه و مهم برای مدیریت موثر یک کسب و کار است. واگذاری امور به شما کمک می کند که زمان خود را مدیریت کنید، انرژی خود را روی چیزهایی متمرکز کنید که بیشترین اهمیت را دارند و رهبران بالقوه بر روی آینده کار می کنند.

۵.  عدم انعطاف پذیری

بسیاری از کسب وکارها بدلیل ناتوانی در انطباق با بازار در حال تغییر دچار شکست شدند. شرکت نوکیا یکی از این مثال هاست که مجبور شد از بازار تولید موبایل خارج شود. کار آفرین هایی که عاشق یک خدمت یا محصول می شوند و از تغییر جهت خودداری می کنند در صورت تغییر تقاضای بازار، احتمالاً شکست می خورند.

کلید موفقیت بلندمدت در تجارت و زندگی انعطاف پذیری و تمایل به چرخش در مواقع ضروری است. شما نمی توانید در دنیایی که در هر لحظه در حال تغییر است، تغییر نکنید.

۶.  فقدان نوآوری

پیتر دراکر و جی آبراهام، از بزرگ‌ترین مغزهای کسب و کار و مدیریتی دوران ما، معتقدند که شکست کسب‌وکار و موفقیت همه با دو عامل کلیدی شروع می‌شوند: نوآوری و بازاریابی.

نوآوری به معنای یافتن راهی بهتر برای برآورده کردن نیازهای مشتریان خود نسبت به دیگر رقباست. هر کسی می تواند برای مدتی پول در بیاورد. اما اگر می‌خواهید موفق شوید و این موفقیت را در طول سال‌ها و دهه‌ها ادامه دار باشد. اگر می‌خواهید یک برند بسازید و در فضای رقابت همواره پیروز باشید، باید بطور مستمر، انتظارات مشتری در مورد ارزش را بالاتر ببرید.

و این یعنی نوآوری مستمر

۷ .  صنعت خود را درک نمی کنید

این یکی از عوامل محرکی است که باعث می شود کسب و کارها در نوآوری شکست بخورند. برخی از صنایع به نوآوری بیشتری نیاز دارند، در حالی که برخی دیگر ممکن است چرخه عمر محصول متفاوت و طولانی تری داشته باشند. صنعت فناوری اطاعات را در نظر بگیرید. در اغلب موارد، در این صنعت، چرخه عمر یک محصول، بطور متوسط، حدود یکسال است. مشتریان انتظار نوآوری و بهبود مستمر دارند، و اگر شما آن را به آن ها تحویل ندهید، رقبای دیگر، این کار را خواهند کرد. در دنیای متفاوتی که امروز ما در آن زندگی می کنیم، تنها چیزی که ثابت است همان “تغییر” است. و اگر به جلو حرکت نکنید، عقب خواهید افتاد.

۸.  ترس از شکست کسب و کار

ترس از شکست یعنی خود شکست. شکست در کسب و کار یکی از ترس های اصلی هر صاحب کسب و کاری است. اگر این ترس نبود، ما حتی نمی‌پرسیدیم: «چرا کسب‌وکارها شکست می‌خورند؟» با این حال، همانطور که مهارت های کارآفرینی و مدیریتی خود را توسعه می دهید، متوجه خواهید شد که یکی از بزرگترین دارایی های شما در راه اندازی یک کسب و کار موفق، غلبه بر ترس شما از شکست است. باید بیاموزید که شکست در کسب و کار را به عنوان یک فرصت برای یادگیری تان ببینید.

۹.  طرز فکر اشتباه مدیران

ذهنیت و نگرش ماست که واقعیت های ما در زندگی را می سازد. آنچه ما باور داریم بر آنچه که می توانیم بدست بیاوریم تاثیر می گذارد. به‌عنوان کارآفرین، وقتی استراتژی‌هایی را برای تبدیل شکست کسب‌وکار به موفقیت می‌پذیریم، ذهنیت خود را از ذهنیت شکست به ذهنیت برنده تبدیل می‌کنیم. و هنگامی که ما قدرت می گیریم، یک کسب و کار شکست خورده فصل پایانی داستان ما نیست. این تنها آغاز است اجازه ندهید باورهای محدود کننده شما را ناامید کند. در عوض، در جستجوی موفقیت، گرسنه باقی بمانید. عطش شما، الهام بخش شما خواهد شد و شک نکنید که در نهایت نتیجه خواهد داد.

۱۰.  فقدان چشم انداز بزرگ

جی آبراهام، استاد و مربی بازاریابی، عدم وجود یک چشم انداز بزرگ را بعنوان یکی از دلایل اصلی شکست کسب و کارها بر می شمارد. داشتن چشم انداز بزرگ و وسیع، اهرمی قوی است که مدیران کسب و کارها را برای حرکت در دریاهای متلاطم کسب و کار، آماده می کند. به جای تطبیق رویاهای خود با اقتصاد، باید اهداف و رویاهای خود را مستقل از شرایط تعیین کنید و تمام خود را برای رسیدن به آنها وقف کنید. چگونه می توانید این کار را انجام دهید؟ با درک این موضوع که موفقیت در کسب و کار و تجارت، به وفاداری به یک چشم انداز بستگی دارد.

۱۱.  فقدان اشتیاق

یک طرز فکر و نگرش مبتنی بر اشتیاق به شما امکان می دهد در تقویت اخلاق و اعتقادات خود پافشاری کنید و در عین حال از همه دلایل شکست کسب و کارها درس بگیرید. با پایبندی به علایق خود، می توانید شرایط خود را به وضوح ببینید، شرایط مثبت و منفی. با این سطح تمرکز، انگیزه ای غیرقابل توقف برای دستیابی به اهداف خود ایجاد می کنید. این تمرکز به شما امکان می‌دهد ریسک کنید و اذعان کنید که احساس شکست و شکست نه از شرایط بلکه از احساس گیرکردن در وضعیت موجود ناشی می‌شود. گیر نکنید، ادامه دهید.

۱۲.  استراتژی های بازاریابی ناکارآمد

چه سازمان شما بزرگ باشد یا کوچک، بازاریابی گام مهم بعدی است. چرا کسب و کارها در عملیات خود شکست می خورند؟ اگر نمی توانید راهی برای بازاریابی محصول یا خدمات خود بیابید، در آن صورت کسب و کار شما به سختی پیش خواهد رفت. زیرا حقیقت این است که شما می‌توانید نوآورانه‌ترین محصول یا خدمات را داشته باشید، اما بهترین محصول همیشه برنده نمی‌شود. آیا فکر می کنید مک دونالد بهترین برگر را دارد؟ احتمالا نه. اما استراتژی های بازاریابی آن ها درجه یک است.

۱۳.  نداشتن درک درست از رسالت خود

برای بازاریابی موثر و جلوگیری از شکست کسب و کار، باید بدانید که رسالت شما چیست. شما باید بدانید برای ارائه چه چیزی در این دنیا هستید و چگونه می توانید زندگی مشتریان خود را بهبود ببخشید؟ به عنوان مثال فرد اسمیت بنیانگذار فدکس را در نظر بگیرید. حتی در مراحل اولیه فدرال اکسپرس، زمانی که سود ناچیز بود، اسمیت در سه مطالعه بازار برای آزمایش ارزش حمل و نقل سریع که به محصولش می‌افزاید، سرمایه‌گذاری کرد. تحقیقات اسمیت نتیجه داد.

او رسالت خود را کشف کرد و FedEx اکنون نامی شناخته شده است، تا حد زیادی به دلیل جایگاهی که در بازار از طریق حمل و نقل سریع دارد.

۱۴.  پرسیدن سوالات اشتباه

برای کمک به کشف ارزش واقعی شما به عنوان یک کسب و کار، یک قدم جلوتر بروید و سوالات درست را از خود بپرسید. این شامل سوالات اصلی مانند: بازار به چه چیزی نیاز دارد؟ مشتری من کیست؟ چه کاری می توانم انجام دهم تا کسب و کارم به شکلی ملموس متفاوت باشد؟ و شاید یکی از مهم ترین سوالاتی که می توانید از خود بپرسید این است که “من واقعاً در چه شغلی هستم؟”

مدیریت هوشمند استراتژیک

جدیدترین مطالب منتشر شده
یک پاسخ بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.فیلد های مورد نیاز علامت گذاری شده اند *