۷ تکنیک تحول کسب و کار که باید بدانید + پادکست

۷ تکنیک تحول کسب و کار که باید بدانید + پادکست

دنیای امروز، دنیای تغییرات لحظه‌ای است و هدف هر کسب و کار، رسیدن به سود پایدار است. آن دسته از کسب وکارهایی که فعالانه به دنبال تغییر در کسب و کار نباشند، دیر یا زود از رقابت باز می‌مانند و هر روز، به شکست نزدیک‌تر می‌شوند. فرقی نمی‌کند که یک کسب‌وکار به تازگی تأسیس شده باشد یا دارای سابقه طولانی باشد؛ در هر دو صورت، کسب و کارها لازم است که همواره گام‌های مهم و اثربخشی در راستای بهبود و تحول در کسب و کار بردارند. در این مطلب به ۷ تکنیک مهم در تحول کسب و کار اشاره می‌کنیم.

تحول کسب و کار چیست؟

تحول کسب‌وکار اصطلاح مهمی برای توصیف شرایطی است که یک سازمان در عملکردهای مختلف خود و در بخش‌هایی از جمله نیروی انسانی، فرآیندها و فناوری نیاز به تغییر دارد. تحول در کسب‌ و کار می‌تواند در نتیجه یک تغییر خارجی، برای مثال تغییرات در بازار، یا در اثر تغییرات داخلی، مانند بهینه نبودن خط تولید، ایجاد شود تا یک سازمان بتواند به طور موثرتری رقابت کند، کارآمدتر شود و به مزیت‌های رقابتی پایدار دست پیدا کند.

تکنیک‌های تحول در کسب و کار

اگرچه تحول کسب و کار ارتباط زیادی با معرفی فناوری‌های دیجیتال جدید دارد، اما مستلزم انجام کاری بیش از جایگزینی سیستم‌های فعلی با سیستم‌های خودکار است. در واقع برای تحول کسب و کار، به تکنیک‌های مختلفی لازم است که در ۶ دسته‌بندی‌ زیر تعریف می‌شوند:

۱-تحول سازمانی در کسب‌ و کار

تحول کسب و کار معمولاً با بازطراحی ساختار و عملکردهای مختلف آن شروع می‌شود. انجام این فرآیند توسط مدیریت سازمان اما بیشتر بر کارکنان تمرکز دارد. در این شرایط، تحول سازمانی زمانی محقق می‌شود که کارکنان روحیه حمایتگری داشته باشند و با فرآیندهای کاری جدید، همراه شوند.

۲-تحول مدیریت در کسب‌ و کار

نسل‌های جدید، ساختارهای سلسله مراتبی و روابط درونی در کسب‌ و کار را بازتعریف کرده‌اند. سیستم‌های  غیرمنعطف و واسطه‌های زیاد، مانع از رشد می‌شوند و در این شرایط، پرورش استعدادها دشوار می‌شود. بنابراین تحول در مدیریت کسب وکار می‌تواند به راحتی با تغییراتی که در آینده اتفاق می افتد، سازگار شود.

۳-تحول فرهنگی در کسب‌ و کار

تحول فرهنگی معمولاً یکی از چالش‌برانگیزترین انواع تحول در سازمان‌های باسابقه محسوب می‌شود. زیرا این تغییرُ باید در ذهنیت فردی و جمعی اعضای سازمان صورت بگیرد. اجرای یک فرهنگ سازمانی جدید پس از ایجاد تحول مدیریتی و شکل‌گیری چشم‌انداز می‌تواند اتفاق بیفتد.

۴-تحول دیجیتال در کسب‌ و کار

تحولات فناوری، نیاز به تحول دیجیتال را در کسب و کارهای مختلف ایجاد می‌کند. در این راستا، یکی از مهم‌ترین کارکردهای تحول دیجیتال در کسب و کار این است که با کمک فناوری، به کسب و کارها کمک می‌کند تا تجربه خوشایندی در مشتریان در استفاده از یک محصول یا خدمت ایجاد کنند یا اینکه بتوانند خدمات باکیفیت‌تری به آنها ارائه دهند.

۵- تحول سیستم‌های اطلاعاتی در کسب‌ و کار

وقتی یک کسب‌وکار می‌خواهد متحول شود، تحول در سیستم‌های اطلاعاتی در هسته‌ی تحول آن نهفته است و شامل فناوری‌ها، فرآیندها و کارکنان می‌شود. همچنین ادغام فناوری‌های جدید به این معنا است که مقدار بسیار زیادی داده وجود دارد که می‌تواند بین دپارتمان‌های مختلف کسب‌وکار تجزیه و تحلیل و به اشتراک گذاشته شود.

۶-تحول فرآیندهای کسب‌وکار

تشخیص اینکه کدامیک از فرآیندهای کسب‌وکار را می‌توان بهبود داد، یک قدم مهم در راستای رسیدن به بهره‌وری بیشتر است. نکته مهم این است که گزینه‌های مختلفی را بتوانید درنظر بگیرید تا در زمان و منابع شما صرفه‌جویی شود. سیستم‌سازیِ فرآیندها با استفاده از ابزارهای دیجیتالی، ساعت کاری کارکنان را بهبود می‌دهد و به سازمان کمک می‌کند تا بر روی فرآیندهای اصلی کسب‌وکار تمرکز کنند.

سوالاتی که مدیر کسب و کار باید به آنها پاسخ دهد

برای اینکه یک کسب و کار بتواند گام‌های موثری در راستای تغییر و تحول در کسب و کار بردارد، باید بتواند مسائل مختلفی را در سازمان حل و فصل کند. در این راستا یکی از اقدامات مناسبی که مدیر کسب وکار می‌تواند انجام دهد این است که به درستی به سوالات زیر پاسخ دهد:

  • هدف چیست و باید در چه مسیری حرکت کرد؟
  • چه برنامه‌هایی در راستای رسیدن به اهداف لازم است؟
  • چگونه از بهترین سرمایه‌های انسانی می‌توان استفاده کرد؟
  • برای رسیدن به اهداف ،چه فرآیندهایی باید وجود داشته باشند؟
  • با چه ابزارهایی می‌توان عملکرد کسب و کار را ارزیابی کرد و اطمینان پیدا کرد که سازمان، در مسیر رسیدن به اهداف قرار دارد و منحرف نمی‌َشود؟

با پاسخ دقیق و واقع‌بینانه به هرکدام از سوالات فوق و اقدامات موثر، می‌توان انتظار داشت یک کسب و کار ظرف مدت مشخصی بتواند در فضای رقابتی کسب و کار، نه تنها سهم بازار و درآمد خود را افزایش دهد بلکه به رشد پایدار نیز دست پیدا کند.

با فرض اینکه مدیر کسب و کار عمیقاً به دنبال تغییرات مثبت در کسب و کار است، در بسیاری از مواقع، مساله اصلی این است که او نمی‌داند از کجا باید شروع کند. در این مطلب، دقیقاً به همین پرسش پاسخ خواهیم داد که تحول در کسب و کار را اساساً از کجا باید شروع کرد؟

برای شروع حل یک مشکل، ابتدا باید بدانیم، مشکل چیست. نتایج بسیاری از بررسی‌ها نشان می‌دهد مدیران ایرانی اغلب با ۹ چالش مهم در کسب و کار خود روبرو هستند.

در فایل صوتی زیر، به بررسی ۹ چالش مدیران کسب و کار در ایران پرداخته‌ایم.

مدیریت کسب و کار هوشمند تحول گرا؛ راهکار حل مشکلات کسب‌وکار

با توجه به شناسایی عمده چالش‌ها و مشکلات مدیران ایرانی، حال باید به دنبال راهکار  حل این مشکلات بود. اساسا مدیری که قصد برطرف کردن مشکلات کسب و کار و بهبود آن را داشته باشد، باید بر روی چهار حوزه اصلی در کسب و کار تمرکز کند که عبارتند از:  اهداف و استراتژی، سیستم سازی، برخورداری از کارکنان کارآمد و ارزیابی عملکرد. نتایج بررسی‌های ما نشان می‌دهد که تمرکز بر روی این چهار حوزه، می‌تواند یک کسب و کار را آماده جهش و رشد‌های بزرگ و پایدار کند.

فرآیند ۴ مرحله ای

راهکاری که بطور کامل، این حوزه‌ها را پوشش می‌دهد و مانند یک کاتالیزور، تسریع‌کننده رشد و تحول کسب و کارها خواهد بود، راهکار جامع تحول سازمانی مدیریت هوشمند استراتژیک SSM نام دارد. این راهکار بر پایه نگرش ذهنی مدیران با بالاترین سطح عملکرد، مدل‌سازی شده و به این موضوع می‌پردازد که اگر مدیری بخواهد کسب و کار خود را به بالاترین سطح عملکرد برساند، باید بر روی ۴ حوزه‌ای که ذکر شد، تمرکز کند. با استفاده از راهکار جامع تحول سازمانی، ضمن حفظ ارزش‌های بنیادین کسب و کار، می‌توان کسب و کار را به تمام اهداف استراتژیک از پیش تعیین شده رساند.

اجرای راهکار جامع تحول سازمانی SSM در قالب نگرش ذهنی مدیران با بالاترین سطح عملکرد، ۷ مرحله دارد که شامل موارد زیر است:

  • برنامه ریزی استراتژیک کسب و کار
  • برنامه ریزی استراتژیک بازاریابی و فروش
  • طراحی یا بازطراحی فرایندها و عملیات با رویکرد ناب (سیستم سازی)
  • طراحی یا بازطراحی ساختار سازمانی
  • بکارگیری و توانمندسازی کارکنان کارآمد
  • تدوین شاخص ها و معیارهای ارزیابی عملکرد
  • طراحی و راه اندازی داشبورد مدیریتی

در ادامه در مورد هر کدام از گام‌های بالا، توضیح خواهیم داد که یک کسب وکار چگونه می‌تواند عملکرد خود را متحول کند.

۱- برنامه ریزی استراتژیک در تحول کسب و کار

هر فردی در زندگی، ایده‌آل‌ها و آرمان‌هایی دارد که برای رسیدن به آنها باید برنامه‌ریزی کند تا پله پله و با انگیزه کافی، به آنها دست پیدا کند. در واقع اهداف و آرمان‌ها، موتور محرکی برای حرکت رو به جلو هستند. کسب و کار هم از این قاعده مستثنی نیست و برای حرکت به سوی اهداف مهم، باید برنامه‌ریزی شود. درغیر اینصورت، کسب وکار به بیراهه می‌رود و منابع و زمان اتلاف خواهد شد.

در گام اول راهکار جامع تحول سازمانی SSM، دقیقا بدنبال این هستیم که آرمان‌ها و اهداف بنیان گذارانِ کسب و کار  را بصورت شفاف و مشخص بیان کنیم و سپس به این موضوع بپردازیم که کسب و کار، برای رسیدن به اهداف و آرمان‌های خود، چه مسیری را باید طی کند و چه اقداماتی را باید انجام دهد. سپس باید تعیین کنیم که هریک از  واحدها و دپارتمان‌های کسب و کار در این مسیر؛ چه نقش‌ها، اقدامات و برنامه‌هایی را در جهت اهداف کلی سازمان می‌بایست انجام دهند.

برای مثال باید دقیقاً مشخص کنیم که سازمان در حوزه‌های بازاریابی، فروش، تولید، خرید و تدارکات، مالی و حسابداری، منابع انسانی و… چه اقدامات و برنامه هایی را برای رسیدن به اهدافش باید انجام دهد.

از طرفی نباید فراموش کرد که در این بین، کسب و کارها ممکن است با مشکلات مختلفی، دست و پنجه نرم کنند. مشکلاتی از قبیل:

  • کسب وکار نمی‌تواند به موقع، سفارشات مشتریان را تحویل دهد
  • تعامل کسب وکار و کارکنان، از وضعیت مناسبی برخوردار نیست و بهره وری بالایی در عملکرد کارکنان مشاهده نمی‌شود
  • کسب وکار به دلایلی از جمله تحریم‌ها نمی‌تواند در زمان مناسب، به مواد اولیه برای تولید محصولات دسترسی داشته باشد
  • ارتباط موثری با مشتریان و خدمات پس از فروش در کسب وکار وجود ندارد

“در فرآیند برنامه‌ریزی استراتژیک، ضمن توجه به اهداف و درنظر گرفتن گام‌های ضروری برای رسیدن به اهداف کسب وکار، نباید فراموش کرد که استراتژی کسب و کار، باید با توجه به مسائلی که در درون و بیرون از سازمان وجود دارد، طرح‌ریزی شود.”

 

۲- برنامه ریزی استراتژیک بازاریابی و فروش

همانطور که در مرحله برنامه‌ریزی استراتژیک کسب و کار به آن اشاره شد، سازمان باید در بخش‌های عملیاتی مثل منابع انسانی، تولید، مالی، بازاریابی و فروش و …، استراتژی ها، برنامه ها و اقدامات هر یک از بخش های مختلف سازمان را همراستا با اهداف نهایی سازمان مشخص کند.

یکی از مهم‌ترین بخش‌هایی که جریان درآمدی کسب وکار به آن وابسته است، بخش بازاریابی و فروش است.  برنامه‌ریزی استراتژیک بازاریابی و فروش، تدوین مسیر مشخص و مدونی است که چگونگی معرفی موثر کسب وکار و محصولات را به مخاطبان و جامعه مشتریان مشخص می‌کند. همچنین مشخص می‌کند که محصولات و خدمات، چگونه و از  طریق چه کانال هایی به مشتریان می‌تواند عرضه شود.

در طرح‌ریزی برنامه‌ها و اقدامات بخش بازاریابی و فروش، در ابتدا باید بازار و مشتریان هدف کسب و کار مورد بررسی قرار بگیرند تا بتوان نسبت به خواسته‌ها و انتظارات مشتریان از محصولات و خدمات، به شناخت مناسبی دست پیدا کرد. یکی دیگر از نکاتی که به کسب وکارها توصیه می‌شود این است که تجربه‌ها و برداشت‌هایی که مشتریان قبلی در تعامل با کسب وکار داشته‌اند را ارزیابی کنند تا نتیجه این ارزیابی بتواند به کسب و کار، در طراحی یک برنامه بازاریابی و فروش موفق کمک نماید.

 

گام دوم

 

۳- تغییر و تحول در کسب و کار با بازطراحی فرایندها و عملیات با رویکرد ناب

در مرحله قبل گفتیم که باید جهت حرکت کسب و کار مشخص شود و برای اینکه به اهداف دست پیدا کنیم، باید برنامه‌ها و اقداماتی را پیاده‌سازی کنیم. بخش عمده‌ای از این برنامه‌ها باید توسط عملیات روتین سازمان و دپارتمان‌های مختلف انجام شوند. حال فرض کنید که این فعالیت‌ها و عملیات، از قبل طرح‌ریزی نشده باشند. می‌توانید تصور کنید چه اتفاقی پیش خواهد آمد؟

نتیجه این خواهد شد که کارها در سازمان، هر بار به شکلی متفاوت، سلیقه‌ای، هزینه‌بر و غیر بهره ور انجام می‌شود  و مدیر کسب وکار باید بصورت تمام وقت، مشغول پیگیری و برطرف کردن کارهای روزمره سازمان شود که در نهایت منجر به اتلاف زمان و انرژی خواهد شد.

راه‌حل برطرف کردن این چالش در سازمان‌، سیستم سازی است. سیستم ‌سازی یعنی طراحی فرایندها و عملیات کسب و کار و برقراری ارتباط منسجم میان فرایندها، دپارتمان های کسب و کار، مشتریان و تامین کنندگان بطوریکه بدون کمترین نیاز به حضور مدیر، کارها بصورت خودکار و بهینه انجام شود تا در نهایت اهداف سازمان محقق شود.

“با سیستم سازی، کسب و کار شما به یک لوکوموتیو سودده، منسجم و قدرتمند تبدیل می‌شود”

 

مدیریت هوشمند استراتژیک

 

سیستماتیک نبودن یک کسب و کار، چه علائمی دارد؟

کسب و کارهایی که علائم زیر را دارند، با اخلال جدی در تفکر سیستمی و فرآیندی خود روبرو هستند:

  • کارکنان با تمام ظرفیت، مشغول به کار هستند اما بدلیل انجام کارهای نامرتبط، بهره وری پایین دارند
  • انجام شدن برخی از کارها توسط کارکنان فراموش می‌شود
  • وقتی یکی از اعضای یک تیم مرخصی می‌گیرد یا سازمان را ترک می‌کند، کل کارها با اختلال مواجه می‌شود
  • دوباره کاری و خطاهای زیادی در انجام کارها وجود دارد
  • گردش کارها در بین واحدهای سازمان به صورت سریع و خودکار انجام نمی‌شود و انجام کارها به پیگیری‌های مداوم نیاز دارد
  • مدیر آنقدر درگیر مسائل روزمره سازمان است که از دیگر وظایف مدیریتی باز می‌ماند.

۲ نکته مهم که در سیستم سازی کسب و کار باید درنظر گرفته شوند

  • فرایندهای سازمان باید به گونه‌ای طراحی شوند که درنهایت خروجی آنها، اهداف نهایی سازمان را پشتیبانی کند.
  • ارتباط بین فرایندها و دپارتمان‌ها باید به گونه ای بر قرار شود که هیچگونه توقف ناخواسته ای در کار پیش نیاد و کارها به صورت خودکار، شفاف و کارامد انجام شوند.

سیستماتیک نبودن یعنی وابستگی کسب و کار به فرد در همه جنبه‌ها و احتمالاً وابستگی کسب و کار به نفر اول سازمان (مدیر) و این یعنی ناپایداری و ناپایداری یعنی ریسک شدید شکست

 

فرق عمده‌ی راهکار جامع تحول سازمانی SSM با راهکارهای مشابه این است که در این راهکار، سیستم‌سازی با رویکرد ناب (Lean Production) انجام می‌شود. به بیان ساده یعنی کسب و کار ناب، مانند یک بدن ورزیده و چابک، با عضلاتی تنومند و بدون چربی است.

 رویکرد ناب یعنی به حداکثر رساندن بهره‌وری و در عین حال به حداقل رساندن اتلاف‌ها، مشکلات و گلوگاه‌ها در سازمان.

 

جمع بندی گام سوم

 

۴- تحول در کسب و کار با بازطراحی سازمانی

در بخش سیستم‌سازی، بیان شد که تمام کارها و فعالیت‌های ضروری بخش‌های مختلف سازمان باید در یک انسجام و ارتباط یکپارچه و منظم با یکدیگر قرار بگیرند تا تمامی کارها، به درستی مشخص شوند. اما در اینجا یک سوال مهم پیش میاد و این سوال، این است که: این کارها در سازمان چگونه انجام ‌می‌شود؟

مسلما کارها توسط کارکنان و بر اساس اهداف و ماموریت‌هایی که دارند، انجام می‌شود. اما در این بین، برای اینکه یک کسب و کار بتواند کار خود را به بهترین شکل ممکن انجام دهد، بایستی دو موضوع مهم تعیین تکلیف شود:

  • در مرحله اول، کارهایی که در یک کسب و کار باید انجام شوند، می‌بایست به چندین کار تخصصی تقسیم شود و سپس، هر کدام از افراد باید یک یا چند وظیفه تخصصی را برعهده بگیرند و نقش و مسئولیت هر یک از کارکنان مشخص شود. در این مرحله، سازمان به این نتیجه می‌رسد که وجود کدام واحدهای سازمانی مثل بازاریابی و فروش، بازرگانی، اداری، منابع انسانی، قراردادها و … در سازمان ضروری است.
  • در مرحله دوم، سلسله مراتب راهبری و فرماندهی بین افراد باید مشخص شود. به عنوان مثال یک نفر نقش رهبر و هدایت‌کنندگی کل سازمان را بر عهده می‌گیرد، افرادی ممکن است مدیریت تخصصی بخش‌هایی از کار را عهده‌دار شوند و عده‌ای هم وظیفه انجام کارهای تخصصی به آنها محول شود.

به تعیین این دو مورد بسیار مهم، طرح‌ریزی حاکمیت یا ساختار سازمانی گفته می‌شود که در سازمان‌ها معمولا به صورت یک چارت(چارت سازمانی) و یک شکل بصری به تصویر کشیده می‌شود.

ویژگی‌های یک ساختار سازمانی خوب

  • تسهیل‌کننده فرایندها و تفکر سیستمی باشد
  • تجلی بخش یک فرهنگ سازمانی مطلوب بوده و پویایی افراد را تقویت کند
  • ساختار حاکمیت سازمانی را به بهترین حالت ممکن مشخص کند و از دستیابی به اهداف سازمان پشتیبانی نماید

 

جمع بندی گام ۴

 

۵- به کارگیری و توانمندسازی کارکنان کارآمد

در بخش قبلی اشاره کردیم که در سازمان، کارها و عملیات در قالب ساختار سازمانی و توسط افراد مختلف انجام می‌شوند. بنابراین در این مرحله، توسعه افراد و کارکنان سازمان، اهمیت بسیار زیادی پیدا می‌کند. از آنجاییکه بسیاری از مدیران اعتقاد دارند راه توسعه کسب‌وکارها، از توسعه منابع انسانی آنها می‌گذرد، پس به  خوبی باید برای شناسایی کارکنان شایسته و توسعه قابلیت‌ها و توانمندی‌های آنها کار کرد.

“به زبان ساده می‌توان گفت حوزه مدیریت منابع انسانی در سازمان‌ها یعنی: جذب و استخدام افراد شایسته، حفظ و نگهداری افراد شایسته  و توسعه و ارتقاء افراد شایسته”

به میزان دانش، مهارت و توانایی های فردی و شخصیتی که یک فرد باید در انجام کاری داشته باشد، شایستگی و صلاحیت گفته می‌شود.

ما در این مرحله از راهکار جامع تحول سازمانی SSM در ابتدا به دنبال این هستیم که پس از تعیین مشاغل مورد نیاز سازمان، در ادامه بتوانیم شایستگی‌ها، وظایف و مسئولیت‌های مورد نیاز شاغلین این شغل‌ها را مشخص کنیم.

در مرحله دوم، برای جذب و استخدام، حفظ و نگهداری و توسعه و ارتقاء افراد شایسته، متناسب با مشکلات احتمالی سازمان، راهکارهای مناسب و دقیقی برای سازمان تعیین شوند و در مرحله سوم کمک کنیم تا این راهکارها در سازمان، اجرا و نهادینه شوند.

افراد شایسته، در صورتی که به شکل درست و کارآمدی در سازمان جذب و بکارگرفته شوند و سازمان، انگیزه‌های موثری را در آنها ایجاد کند و به توسعه مداوم آنها اهمیت بدهد، می‌توان انتظار داشت که این افراد، به موتور محرک و پیش برنده در رسیدن سازمان به اهداف خود تبدیل شوند.

 

جمع بندی گام ۵

 

۶ و ۷- مدیریت کسب و کار هوشمند و تحول گرا با استخراج شاخص های ارزیابی عملکرد و ایجاد داشبورد مدیریتی

قبل از اینکه به گام های ۶ و ۷ راهکار جامع تحول سازمانی SSM بپردازیم، بهتر است ببینیم وظیفه اصلی یک مدیر چیست؟

وظیفه اصلی یک مدیر، تصمیم گیری درست و به موقع است؛ در حالیکه اغلب مدیران به جای تفکر و تصمیم گیری درست و به موقع، گرفتار فعالیت‌های روزمره سازمان خود هستند (اصطلاحا آچار بدست هستند). اما زمانی مدیر قادر به تصمیم‌گیری خواهد بود که بتواند بازخور مناسبی از کسب و کار خود دریافت کند و سپس متناسب با آن بازخور، تصمیمات مناسبی در جهت اصلاح و بهبود کسب و کار بگیرد.

حالا چه موقع یک مدیر می‌تواند به یک تصمیم گیر یا Decision Maker واقعی تبدیل شود؟ بگذارید به شکل دیگری این سوال را مطرح کنیم. به نظر شما آیا چیزی را که نتوان اندازه گیری کرد، می‌توان مدیریت کرد؟ قطعا خیر.

بنابراین زمانی یک مدیر می‌تواند به یک تصمیم‌گیر تبدیل شود که عملکرد سازمان، مورد اندازه گیری و ارزیابی قرار گیرد.

اما چه نوع ارزیابی عملکردی؟ ارزیابی عملکردی که داده ها و اطلاعات درست و صحیح را در زمان درست به یک مدیر برساند. در اینصورت، یک مدیر می‌تواند با در اختیار داشتن داده ها و اطلاعات درست، دقیق و به موقع از سازمان خود،  اقدام به تصمیم گیری کند و به معنای واقعی به یک Decision Maker تبدیل شود.

در اینجا دو سوال اساسی وجود دارد: ۱- چه چیزی را باید ارزیابی کنیم؟  ۲-با چه رویکردی باید ارزیابی کنیم؟

از سوال دوم شروع می‌کنیم. در ابتدا باید این را بگوییم که داشتن یک سیستم ارزیابی عملکرد ابتدایی و ساده، خیلی بهتر از نداشتن هیچ نوع سیستم ارزیابی عملکردی است.

به عنوان مثال انجام این موارد می‌تواند به کسب و کار کمک کند:

  • ارزیابی عملکرد بصورت ارائه اطلاعات شفاهی به مدیر
  • ارائه گزارشات مکتوب به مدیر
  • ارزیابی توسط مدیر در قالب مشاهدات میدانی یا بازرسی های دوره ای

اما موضوع این است که به روزترین، کارآمدترین و دقیق‌ترین شیوه ارزیابی عملکرد، در حال حاضر ارزیابی عملکرد با رویکرد داشبورد مدیریتی است.

در ویدیوی زیر، نمونه‌ای از یک داشبورد مدیریت هوشمند استراتژیک (SSM) به شما نشان داده شده است.

عمده‌ترین دلیل این موضوع این است که داشبورد مدیریتی با بکارگیری هوش تجاری تنها ابزاری است که به لطف تکنولوژی می‌تواند اطلاعات و داده‌های درست را در زمان درست و به افراد درست (افراد تصمیم گیر در سازمان) جهت تصمیم گیری درست (که همان وظیفه اصلی مدیران است) برساند.

اما بیایید به سوال اول پاسخ دهیم: چه چیز را باید ارزیابی کنیم؟

خیلی از مدیران تصور می کنند که تنها با ارزیابی عملکرد اطلاعات مالی و میزان سودآوری می‌توان عملکرد سازمان را سنجید. اما واقعیت این است که اگرچه عملکرد مالی یکی از شاخص‌ها و سنجه‌های مهم ارزیابی عملکرد است، اما این دسته از شاخص‌ها صرفاً عملکرد گذشته سازمان را به ما نشان می‌دهند؛ یعنی سازمان با ارزیابی عملکرد مالی، با تاخیر حداقل ۶ ماهه و یکساله، عملکرد کسب و کار خود را متوجه می‌شود.

یا برخی از مدیران تصور می کنند که با سنجش رضایت یا تجربه مشتری می‌توان عملکرد سازمان را سنجید. اما نتایج سنجش رضایت مشتری (مانند ارزیابی عملکرد مالی)، وضعیت گذشته سازمان را نشان می‌دهد؛ چرا که اگر محصول یا خدمت بی کیفیتی به مشتری ارائه شده باشد، اعتبار و برند سازمان دچار خدشه می‌شود.

در واقع بایدگفت که میزان رشد لحظه‌ای سازمان به سمت چشم‌انداز، تحقق استراتژی‌ها و اهداف مورد ارزیابی قرار می‌گیرد.  بنابراین، تنها راهکاری که بواسطه آن می‌توان عملکرد لحظه ای سازمان را رصد کرد تا در صورتیکه انحرافی از اهداف اتفاق افتاد، بتوان به سرعت متوجه آن شد و تصمیم و اقدام موثری برای اصلاح این انحراف اتخاذ کرد، پایش لحظه‌ای عملیات مختلف سازمان در تمام واحدهای کسب  وکار است. برای این کار، تنها ابزار موجود، استفاده از هوش تجاری و به کارگیری داشبورد مدیریتی است.

 

جمع بندی گام های ۶ و ۷

 

جمع‌بندی

کسب و کارهایی که تغییر را می‌پذیرند، از رشد استقبال می‌کنند و با توجه به نیازهای خود به تغییر، به سوی تحولات مختلف سازمانی ازجمله تحول دیجیتال در کسب و کار، تحول فرهنگی در کسب و کار و…  حرکت می‌کنند. در این بین، بسیاری از کسب و کارهایی که این طرز تفکر را دارند، نمی‌دانند از کجا و چگونه باید آغاز کنند.

در ابتدای این مطلب، به تعریف تحول در کسب و کار، تکنیک‌های آن و چالش‌ها و مشکلات مدیران ایرانی پرداختیم و همچنین بیان کردیم مدیری که قصد برطرف کردن مشکلات کسب و کار و بهبود آن را داشته باشد، باید بر روی چهار حوزه اصلی در کسب و کار  یعنی اهداف و استراتژی، سیستم سازی، برخورداری از کارکنان کارآمد و ارزیابی عملکرد تمرکز کند.  با برشمردن این ۴ حوزه اصلی و تقسیم‌بندی آن به ۷ مرحله مهم، به راهکار مدیریت کسب و کار هوشمند و تحول گرا  یا SSM اشاره کردیم که می‌تواند به عنوان یک راهکار جامع، کسب‌وکارها را در عمل متحول کند.

 امیدواریم مدیران کسب‌وکارهای ایرانی، نه تنها در راستای بقای سازمان خود تلاش کنند، بلکه با انجام اقدامات به موقع و حساب‎‌شده، زمینه ساز رشد پایدار کسب و کار خود را فراهم کنند.

نویسنده: تیم تولید محتوای غزال
منبع مقاله: غزال
جدیدترین مطالب منتشر شده
یک پاسخ بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.فیلد های مورد نیاز علامت گذاری شده اند *