مدیریت استراتژیک سازمانی تلاش منظم برای تولید تصمیمات و اقداماتی است که هدف و فعالیتهای یک سازمان را شکل میدهد و آن را در مسیر آینده هدایت میکند. این مهم یکی از مؤلفههای اساسی مدیریت سازمانی و تصمیم گیری در سازمانهای دولتی، خصوصی و غیرانتفاعی است.
تعریف مدیریت استراتژیک سازمانی رویکردی ساختاری برای تعیین جهت یک سازمان و پیش بینی آینده است. از طریق این مقوله، منابع در تعداد محدودی از اهداف متمرکز میشوند، در نتیجه به یک سازمان کمک میکنند تا تلاش خود را در مسیر اهداف متمرکز کند. برای درک بهتر موضوع مدیریت استراتژیک سازمانی به مقاله دیگری از غزال همراه باشید.
مدیریت استراتژیک سازمانی چیست؟
فرآیند مدیریت استراتژیک سازمانی (Organizational Strategic Management) از این منظر نظم یافته است که توالی سؤالاتی را به وجود میآورد و به رهبری سازمان کمک میکند تا تجربه را بررسی کند، فرضیات را آزمایش کند، اطلاعات مربوط به زمان حال را جمع آوری و تلفیق کند و محیط سازمانی مناسبی را ایجاد کند.
با تعیین اولویتها، مدیریت استراتژیک سازمانی به این معنا است که برخی تصمیمات و اقدامات سازمانی اهمیت بیشتری نسبت به سایر اقدامات دارند. بیشتر استراتژیها در تصمیمگیری دشوار، در مورد مهمترین مسئله برای دستیابی به اثربخشی سازمانی نهفته است.
به طور معمول، مدیریت استراتژی شامل فعالیتهای چندین ساله است و باید در طول زمان تغییر کند. دیدگاهها، مدلها و رویکردهای مختلفی در مدیریت استراتژیک سازمانی استفاده میشوند. نحوه تدوین یک برنامه استراتژیک به ماهیت رهبری سازمان، فرهنگ سازمان، پیچیدگی سازمان و اندازه سازمان بستگی دارد.
تکامل مدیریت استراتژیک سازمانی
مفهوم مدرن مدیریت استراتژیک سازمانی از فعالیتهای تعیین بودجه که در دهۀ ۱۹۵۰ انجام شد، رشد کرد. در اواسط دهۀ ۱۹۶۰ و در سراسر دهۀ ۱۹۷۰، مدیریت استراتژیک سازمانی در بیشتر شرکتهای بزرگ در حال انجام بود.
سازمانهای عمومی و غیرانتفاعی مفید بودن تدوین استراتژی را در دهۀ ۱۹۸۰ تشخیص دادند، زمانی که مفهوم بازاریابی برای سازمانهای عمومی و غیرانتفاعی برجسته شد. ریشه اکثر مدلهای معروف مدیریت استراتژیک سازمانی عمومی و غیرانتفاعی در مدل سیاست هاروارد است که در دانشکده بازرگانی دانشگاه هاروارد ایجاد شد. در تجزیه و تحلیل سیستماتیک، نقاط قوت، ضعف، فرصتها و تهدیدها (SWOT) نقطه قوت اصلی مدل هاروارد هستند و گامی مهم در مدلسازی مدیریت استراتژیک سازمانی محسوب میشوند.
اهمیت مدیریت استراتژیک سازمانی
مدیریت استراتژیک سازمانی به طور واضح هدف سازمان را مشخص کرده و اهداف واقع بینانه را در یک چارچوب زمانی مشخص و در حد توانایی سازمان برای پیاده سازی تعیین میکند. سپس این اهداف را به مدیران سازمان اعلام میکند تا فرایند اجرای فعالیتها شروع شود.
مدیریت استراتژیک سازمانی احساس مالکیت برنامه را ایجاد کرده و با تمرکز منابع بر اولویتهای اصلی، این اطمینان را حاصل میکند که با استفاده از منابع سازمان، میتواند بیشترین بهره را فراهم کند.
این مهم مبنایی اساسی برای سنجش پیشرفت را فراهم میسازد و مکانیزمی را برای تغییر آگاهانه در صورت لزوم ایجاد میکند. شاخصهای مورد استفاده در ارزیابی اثربخشی سازمانی باید از چندین زمینه ممکن و دادههای جمع آوری شده از چندین مورد انتخاب شوند.
سازمانها نمیتوانند مؤثر واقع شوند، مگر اینکه بدانند که به کجا هدایت خواهند شد. اثربخشی تصادفی نیست! این کار با یک چشم انداز، مأموریت و اهداف روشنی آغاز میشود. رویکردهای رسمی مدیریت استراتژیک سازمانی این مأموریتها، اهداف و چشم اندازها را تعیین میکنند.
مدیریت استراتژیک ابزاری برای تفکر و بازنگری منظم سیستم در مورد جهت، محیط و استراتژیهای یک سازمان ارائه میدهد. مدیریت استراتژیک سازمانی برای کسب و کارهای عمومی که میخواهند چشم انداز و مأموریت خود را تعیین کنند، ضروری است.
اما این مهم به رهبری متعهد، فرهنگ سازمانی حمایتی، ساختار مستقر برای هماهنگی، مدیریت روند پیاده سازی و توانایی اعضای سازمان برای مشارکت در روند برنامه ریزی نیاز دارد.
استراتژی سازمانی دیگر فقط برای کسب و کارهای بزرگ نیست! حتی یک کسب و کار یا استارت آپ تازه تأسیس نیز در صورت تمایل به رشد و شکوفایی نیاز به مدیریت استراتژیک سازمانی دارد.
مزایای مدیریت استراتژی سازمانی
فواید مدیریت استراتژی سازمانی به شرح زیر هستند:
۱- تعیین جهت و اولویتها
ما قبلاً این را گفتهایم، اما ارزش این را دارد که دوبار آن را بیان کنیم. یک استراتژی سازمانی به کار شما جهت میدهد، بدون این جهت، ممکن است تجارت شما در معرض خطر قرار گیرد.
یک هفته شما در حال تلاش برای متنوع سازی و هفتۀ دیگر در حال تغییر هستید (موضوعی مخالف مدیریت استراتژیک سازمانی). حداقل، یک استراتژی سازمانی به شما قوام میبخشد. یک استراتژی سازمانی اولویتهای کاری را در اختیار شما قرار میدهد. این مهم موفقیت را تعریف میکند و به شما نشان میدهد که چه فعالیتهایی را باید اول انجام داد تا کسب و کار خود را به سمت آن هدف سوق دهید.
۲- قرار گرفتن تیمها در مسیری مشخص
قرار دادن همۀ بخشها و تیمهای کاری شما در یک مسیر سخت است. بدون مدیریت استراتژی سازمانی، این امر تقریباً غیرممکن است! هنگامی که شما استراتژی اصلی خود را تعیین میکنید، حتی اگر چیزی کاملاً مبهم باشد مانند افزایش سود، به همۀ کارمندان خود یک هدف مشترکی را ارائه میدهید تا عقب نمانند. این باعث ایجاد هماهنگی در بخشها (به صورت افقی) و در کل سازمان شما (به صورت عمودی) میشود.
۳- ساده سازی در تصمیم گیری
تصمیم گیری در مورد کسب و کار شما میتواند از سخت ترین تصمیماتی باشد که باید تاکنون داشته باشید. اما با استفاده از یک استراتژی سازمانی، میتوانید تعداد تصمیماتی که باید با آنها روبرو شوید را کاهش دهید و براساس اهداف خود روشن کنید که کدام یک بیشترین حس را دارند. بنابراین، به عنوان مثال، اگر هدف سازمانی شما افزایش سود است اما محصول شما از قبل بازار را اشباع کرده، شما فقط یک یا دو انتخاب دارید (به عنوان مثال متنوع سازی).
۴- کمک به سازگاری کسب و کارها
اگر صبحها در حال رانندگی برای رسیدن به محل کار خود هستید، اگر مسیری را اشتباه بروید، آیا میچرخید و به خانه بر میگردید؟ خیر، شما تا رسیدن به مقصد خود مسیر انحرافی را دنبال میکنید (یا اگر منطقه را بشناسید، راهی بهتر پیدا خواهید کرد). مدیریت استراتژی سازمانی همان مقصد است (محل کار)! اگر در این مسیر مشکلی پیش آید، شما کاملاً تسلیم نمیشوید. شما برای ادامه حرکت به سمت هدف نهایی سازگار خواهید شد.
سطوح مدیریت استراتژیک سازمانی
در ابتداییترین حالت، استراتژی سازمانی طرحی است که مشخص میکند چگونه کسب و کار شما منابع (مثلاً پول، نیروی کار و موجودی) را برای پشتیبانی از زیرساختها، تولید، بازاریابی، موجودی کالا و سایر فعالیتهای تجاری تخصیص میدهد.
وقتی به ایجاد استراتژی سازمانی خود فکر میکنید، ابتدا باید آن را به سه دسته مجزا به شرح زیر تقسیم کنید:
- استراتژی سطح شرکت
- استراتژی سطح کسب و کار
- استراتژی سطح وظیفه
هر دسته را به عنوان یک عنصر سازنده در استراتژی سازمانی بزرگتر در نظر بگیرید که کسب و کار شما را راهنمایی میکند. در زیر شرح مختصری از هر یک مطرح میشوند:
استراتژی سطح شرکت
استراتژی سطح شرکت، هدف اصلی تجارت است، این مرحله مقصدی است که کسب و کار به سمت آن در حرکت است.
استراتژیهای سطح شرکت شامل موارد زیر هستند:
- تمرکز
- تنوع سازی
- عدم تغییر
- سود
- تحقیق و بررسی
- هدایتی
- انحلال
دامنۀ اکثر استراتژیهای سطح شرکت گسترده، پیچیده و در جهت اهداف کلان کسب و کار خواهد بود.
استراتژی سطح کسب و کار
استراتژی سطح کسب و کار پُل ارتباطی بین استراتژی سطح شرکت و بسیاری از فعالیتهایی است که در استراتژی سطح وظیفه رخ میدهند. به همین دلیل، استراتژی سطح کسب و کار بیشتر از استراتژی سطح شرکت که آن را هدایت میکند، متمرکز است.
به عنوان مثال، اگر استراتژی سطح شرکت شما تنوع سازی باشد، استراتژیهای سطح کسب و کار شما ممکن است شبیه به موارد زیر باشد:
- بودجه بازاریابی را افزایش دهید.
- بازارهای جدید را بررسی کنید.
- شرایط دیده شدن در بازار را گستردهتر کنید.
این اهداف خاص، شما را در تعیین استراتژیهای سطح عملیاتی راهنمایی میکنند.
استراتژی سطح وظیفه
استراتژیهای سطح وظیفه اقدامات خاص و معیارهایی است که شما به ادارات و افراد اختصاص میدهید. این سطح از مدیریت استراتژیک سازمانی، کسب و کار شما را به سمت اهداف ایجاد شده توسط استراتژی سطح شرکت پیش میبرد. سطح عملیاتی شاخهای مستقیم از استراتژیهای سطح کسب و کار هستند.
استراتژیهای سطح وظیفه، ذاتاً بسیار دقیق خواهند بود. بنابراین اگر یکی از استراتژیهای سطح کسب و کار، تغییر نام برند محصول شما باشد، یک استراتژی سطح عملیاتی ممکن است برای بخش بازاریابی است که باید بررسی کند محصول شما باید کدام رنگ را داشته باشد تا مورد توجه مخاطبان قرار گیرد.
این سه استراتژی با هم، عملیاتی، کسب و کار و شرکت ، استراتژی سازمانی بسیار گسترده و بسیار عام را تشکیل میدهند که هر شرکتی برای موفقیت به آن نیاز دارد.
کلام آخر
الگوی استراتژی در یک سازمان نه تنها با برنامهها و اقدامات رهبران بلکه توسط نیروهای موجود در محیط خارجی آن تعیین میشود. از آنجا که هر دو سازمان و محیط میتوانند با گذشت زمان تغییر کنند و از آنجا که کسب و کارهای مختلف تحت شرایط متفاوتی کار میکنند، هیچ مدیریت استراتژیک سازمانی واحدی برای همۀ قابل اجرا نیست. هر کسب و کار به یک شیوه مدیریت استراتژی خاص نیاز دارد.