مدیریت استراتژیک فرایندی است که در آن، سازمان اهداف و مقاصد استراتژیک خود را تعیین کرده و در ادامه با تجزیه و تحلیل شرایط محیطی (داخل و بیرون)، مجموعه برنامه های عملیاتی برای رسیدن به اهداف تعیین شده، استخراج می شود و سپس دستورالعمل های اجرای برنامه های عملیاتی، تدوین می شود. این فرایند در سازمان های موفق حداقل سالی یکبار انجام می شود. کسب و کارهای امروزی برای تداوم توسعه پایدار خود، نه تنها راهی جز جدی گرفتن و در اولویت قراردادن فرایند مدیریت استراتژیک ندارند، بلکه با شرایط بسیار متغیر و چالش برانگیز محیطی در عصر حاضر، همواره می بایست، هوشمندی استراتژیک در سازمان را مد نظر داشته باشند.
اما تعریف مدیریت استراتژیک به زبان ساده چیست؟ با غزال، شرکت مشاوره مدیریت استراتژیک همراه باشید.
تعریف استراتژی به زبان ساده توسط بزرگان حوزه مدیریت
استراتژی به زبان ساده، طرحی است که برای دستیابی به یک هدف طراحی شده است. اصطلاح استراتژی از یک کلمه یونانی Strategos گرفته شده است. در ابتدا، این کلمه از نظر علم نظامی به معنای کاری بود که یک مدیر برای جبران اقدامات واقعی یا بالقوه رقبا انجام میداد.
- به گفته آلفرد دی چندلر: «استراتژی تعیین اهداف بلند مدت یک سازمان و اتخاذ دورههای عملیاتی و تخصیص منابع لازم برای انجام این اهداف است.»
- به گفته کنت اندروز: «استراتژی الگوی اهداف و سیاستها و برنامههای اصلی برای دستیابی به این اهداف است که به گونهای بیان میشود تا تعریف گردد که سازمان قرار است در کجا باشد.»
- به گفته ویلیام اف گلوک: «استراتژی یک طرح واحد، جامع و یکپارچهای است که برای اطمینان از تحقق اهداف اساسی سازمان طراحی شده است.»
- به گفته هنری مینتزبرگ: «استراتژی الگویی در جریان تصمیمات و اقدامات است.»
تعریف مدیریت استراتژیک
شرکت مشاوره مدیریت استراتژیک فرایند شناسایی، اجرا و ارزیابی استراتژیها به منظور دستیابی به اهداف سازمانی تعیین شده را دنبال می کند. تعریف استراتژیک در مدیریت را میتوان دانش و هنر تدوین، اجرا و ارزیابی برنامه های عملیاتی دانست که سازمان را قادر میسازد تا به اهداف خود برسد.
در اصل مدیریت استراتژیک، نامی است که به فرایند هدف گذاری و برنامه ریزی در عمل اختصاص داده میشود. این مهم شامل ایجاد و اجرای اهداف کلیدی مورد نظر یک سازمان است. در واقع مدیریت استراتژیک شامل تدوین و اجرای اهداف اصلی و ابتکاراتی است که توسط مدیران یک سازمان انجام میشود.
تجزیه و تحلیل دقیق اطلاعات موجود حاصل از محیط بیرون و داخل سازمان و همچنین استفاده بهینه و خلاقانه از منابع برای تصمیم گیریهای مهم استراتژیک ضروری هستند
تعریف مدیریت استراتژیک توسط بزرگان حوزه مدیریت
- به گفته گلوک: «مدیریت استراتژیک نوعی تصمیمات و اقداماتی است که منجر به تدوین استراتژیهای مؤثر برای کمک به دستیابی به اهداف سازمان میشود.»
- به گفته هوفر: «مدیریت استراتژیک فرایندی است که با توسعه استراتژیها، ساختارها و سیستمهای لازم برای دستیابی به چنین تجدید و رشد و سیستمهای سازمانی مورد نیازی، برای مدیریت مؤثر فرآیندهای تدوین و اجرای استراتژی، با نوسازی و رشد بنیادی سازمانی سروکار دارد.»
- به گفته شارپلین: «مدیریت استراتژیک عبارت است از تدوین و اجرای برنامهها و انجام فعالیتهای مربوط به مواردی که برای کل سازمان از اهمیت حیاتی و فراگیری برخوردار هستند.»
- به گفته آنسوف: «مدیریت استراتژیک یک رویکرد سیستماتیک برای یک مسئولیت مهم و فزاینده مهم مدیریت عمومی برای تعیین موقعیت و ارتباط سازمان با محیط آن است، به گونهای که موفقیت مداوم آن را تضمین میکند و آن را از غافلگیری ایمن میسازد.»
- به گفته آلفرد چندلر: «مدیریت استراتژیک مربوط به تعیین اهداف اساسی بلند مدت و اهداف یک سازمان و اتخاذ دورههای عملیاتی و تخصیص منابع لازم برای انجام این اهداف است.»
- به گفته پیرس و رابینسون: «مدیریت استراتژیک مجموعه تصمیمات و اقداماتی است که منجر به تدوین و اجرای برنامههایی میشود که برای دستیابی به اهداف سازمان طراحی شدهاند.»
- به گفته جانسون و شولز: «مدیریت استراتژیک شامل درک موقعیت استراتژیک سازمانها، انتخاب استراتژیک برای آینده و تبدیل استراتژی به عمل است.»
- به گفته دس، لامپکین و تیلور: «مدیریت استراتژیک شامل تجزیه و تحلیل، تصمیمات و اقداماتی است که سازمان به منظور ایجاد و حفظ مزایای رقابتی انجام میدهد.»
همین طور بخوانید: مدل های مدیریت استراتژیک
شرکت مشاوره مدیریت استراتژیک چیست و مشاور مدیریت استراتژیک چه کاری انجام می دهد؟
هر سازمان موفقی باید یک استراتژی مشخص داشته باشد. استراتژی، مسیر دقیق اقدام برای دستیابی به اهداف و منابع لازم برای انجام این اهداف را تعیین میکند. با پیروی از فرایند مدیریت استراتژیک، یک شرکت به راحتی میتواند برای موفقیت خود برنامه ریزی داشته باشد.
پنج مرحله از فرایند مدیریت استراتژیک عبارتند از:
۱- هدف گذاری
با تعیین ارکان جهت ساز و اهداف دقیق، چشم انداز کسب و کار خود را روشن کنید. اینکه میخواهیم کجا باشیم؟ این اولین سؤالی است که در یک فرایند برنامه ریزی استراتژیک مطرح میشود. به عنوان مثال، چشم انداز مایکروسافت ۳۰ سال پیش، یک کامپیوتر روی هر میز بود. اهداف میتوانند توسط بنیانگذاران و مدیران عامل یک شرکت ایجاد شده و از بالا به پایین یا با فرایندی که شامل تمام اعضای یک سازمان باشد، ابلاغ شوند.
۲- تجزیه و تحلیل وضعیت
هنگامی که چشم انداز شرکت را تعیین کردید، اطلاعاتی جمع آوری کنید که به شما در تحقق اهداف کمک میکنند. یک ابزار خوب برای شروع مدیریت استراتژیک تجزیه و تحلیل سوات (SWOT) می باشد که به شرح زیر است:
- نقاط قوت: اینها مواردی هستند که قدرت یک سازمان را نشان میدهند.
- نقاط ضعف: اینها چیزهایی هستند که یک سازمان فاقد آنها است.
- فرصتها: فرصتی است که یک شرکت را قادر سازد در رسیدن به اهداف خود سرآمد باشد. میتواند منبعی برای رشد، سودآوری یا کسب مزیت رقابتی باشد.
- تهدیدها: اینها عواملی هستند که میتوانند توانایی شرکت در دستیابی به اهدافش را مهار کنند. آنها مانع رشد و سودآوری و باعث از بین بردن مزیت رقابتی میشوند.
هنگام انجام تجزیه و تحلیل سوات، شما به عوامل خارجی (محیط کلان، صنعت، رقابت، مشتریان) و عوامل داخلی (منابع، فرهنگ، شایستگیها) توجه میکنید. تجزیه و تحلیل خارجی با هدف شناسایی فرصتها و تهدیدات در محیط انجام میشود. تجزیه و تحلیل داخلی نقاط قوت و ضعف سازمان را مشخص میکند.
پیشنهاد مطالعه: مدیریت استراتژیک حمل و نقل
۳- تدوین استراتژی توسط مشاور مدیریت استراتژیک
هنگامی که به قوتها، نقاط ضعف، فرصتها و تهدیدهای خود پی بردید، میتوانید استراتژی خود را ایجاد کنید. تدوین استراتژی شامل دستیابی به اهداف کوتاه مدت و بلند مدت است. در این مرحله، شما باید به سه سوال اصلی پاسخ دهید:
- حالا کجا هستیم؟
- تجزیه و تحلیل سوات به شما کمک میکند تا به این سؤال پاسخ دهید، کجا میخواهیم برویم؟
- شما با ترسیم موقعیت دلخواه آینده شرکت به این پاسخ میدهید، چطور به آنجا برسیم؟
مجموعه فعالیتهایی را برای پیگیری جهت تحقق اهداف ارائه دهید. از سوات برای شناسایی استراتژیهای احتمالی با استفاده از تقویت کنندهها، رفع نقاط ضعف، بهره برداری از فرصتها و جلوگیری از تهدیدها استفاده کنید.
۴- اجرای استراتژی
پس از اتمام فرمول بندی مدیریت استراتژیک، اکنون زمان عمل است. یک استراتژی باید عملیاتی شود تا بتواند نتیجه بخش باشد، در غیر این صورت فقط یک سند است! برخی از موضوعات حساس در این مرحله شامل همسویی منابع، تجدید ساختار، تغییرات فرهنگی، تغییرات رهبری و سایر موارد هستند. برای عملیاتی کردن استراتژی جدید، باید مطمئن شوید که فعالیتهای روزمره، تلاشها و منابع کاملاً به سمت اجرای استراتژی هدایت میشوند. یک برنامه عملی معمول مستلزم داشتن موارد زیر است:
- اهداف
- فعالیتها
- دوره زمانی
- مسئولیت فردی
- بودجه
بنابراین، اجرای استراتژی شامل بازآفرینی و ترجمه استراتژی به بازههای زمانی کوتاهتر و مناسبتر برای اجرا است. فرهنگ و رهبری سازمان ممکن است تغییر کند تا با استراتژی در حال اجرا سازگار باشد.
گاهی اوقات اجرای استراتژی از سوی افراد با موانعی روبرو خواهد شد. سیستم پاداش باید با استراتژی مطابقت داشته باشد تا انگیزه اجرای آن ایجاد شود. جوایز میتوانند انواع مختلفی مانند افزایش حقوق باشند. اقداماتی که با اجرای استراتژی سازگار هستند، باید پاداش داده شوند. چنین اقداماتی میتوانند شامل نگرش، رفتار یا عملکردی باشند که باعث تحقق اهداف استراتژیک میشوند.
۵- ارزیابی استراتژی
این مرحله نهایی فرآیند مدیریت استراتژیک است. در این مرحله، استراتژی شما در حال اجرا است و شما باید اثربخشی استراتژی را اندازه گیری کرده و پیشرفت را با مقایسه برنامه با نتایج واقعی اندازه گیری کنید.
اگر سازمان به درستی اجرای استراتژی خود را انجام دهد، نتایج مطابق انتظار خواهند بود. اگر نتایج آن چیزی نباشند که برنامه ریزی شدهاند، اجرای آن اشتباه است و باید اقدامات اصلاحی انجام شود.
در هنگام ارزیابی، نکته اصلی امکان سنجی استراتژی است. بررسی کنید آیا منابع مورد نیاز برای اجرای استراتژی در دسترس هستند و میتوانند توسعه پیدا کنند. منابع شامل بودجه، کارکنان، زمان و اطلاعات هستند. ابزارهای مورد استفاده برای ارزیابی شامل تجزیه و تحلیل جریان وجوه نقدی، تجزیه و تحلیل رشد سریع و تجزیه و تحلیل بکارگیری منابع هستند.
اهمیت دریافت مشاوره مدیریت استراتژیک
مدیریت استراتژیک در واقع شناسایی و توصیف استراتژیهایی است که مدیران میتوانند برای دستیابی به عملکرد بهتر و مزیت رقابتی برای سازمان خود داشته باشند. گفته میشود اگر سازمانی دارای مزیت رقابتی باشد، سودآوری آن بالاتر از متوسط سودآوری برای همۀ شرکتهای صنعت خود خواهد بود.
مدیریت راهبردی همچنین میتواند به عنوان یک مجموعه تصمیمات و اقداماتی که یک مدیر انجام میدهد و نتیجه عملکرد شرکت را تعیین میکند، تعریف شود. مدیر باید دانش و تحلیل کاملی از فضای رقابتی داشته باشد تا تصمیمات درستی اتخاذ کند. به عنوان مثال، باید از نقاط قوت به بهترین شکل ممکن استفاده کند، نقاط ضعف سازمانی را به حداقل برساند، از فرصتهای ناشی از فضای کسب و کار استفاده کنند و تهدیدات را نادیده نگیرند.
مدیریت استراتژیک چیزی نیست جز برنامه ریزی برای حوادث غیرقابل پیش بینی! این مهم هم برای سازمانهای کوچک و هم برای سازمان های بزرگ قابل اجرا است. به این دلیل کوچکترین سازمانها نیز با رقابت روبرو هستند و با تدوین و اجرای استراتژیهای مناسب، میتوانند به مزیت رقابتی پایدار دست یابند.
مدیریت راهبردی فرایندی مداوم است که تجارت و صنایعی را که سازمان در آن مشارکت دارد ارزیابی و کنترل میکند. رقبا را ارزیابی کرده و اهداف و استراتژیهایی را برای پاسخگویی به همۀ رقبای موجود و بالقوه تعیین میکند. سپس به طور منظم استراتژیها را مجدداً ارزیابی میکند تا فهمیده شود که اجرای آنها آیا موفقیت آمیز بوده یا نیاز به جایگزینی دارد.
یکی از مهمترین نقشهای مدیریت استراتژیک، ادغام کامل مناطق مختلف عملکردی سازمان و حصول اطمینان از هماهنگی و همگرایی مناسب این مناطق عملکردی است.
مهمترین نقش مدیریت استراتژیک نظارت مداوم بر اهداف سازمان است.
خدمات جامع مشاوره مدیریت استراتژیک
برای دریافت خدمات جامع مشاوره مدیریت استراتژیک، فرم درخواست مشاوره را پر کنید تا مشاوران ما با شما تماس بگیرند.فواید برخورداری از مشاور مدیریت استراتژیک
مزایای مدیریت راهبردی به شرح زیر هستند:
مزایای مالی
در بسیاری از مطالعات نشان داده شده است، شرکتهایی که به مدیریت استراتژیک اهمیت میدهند از سودآوری و موفقیت بیشتری بهرهمند میشوند. هنگامی که شرکتها به دنبال برنامه ریزی آیندهنگر و ارزیابی دقیق اولویتهای خود هستند، میتوانند آینده را پیشبینی کنند. این امر در تغییر سریع فضای کسب و کار در قرن بیست و یکم ضرورتی اجتنابناپذیر است.
تخمین زده شده است که بیش از ۱۰۰۰۰۰ کسب و کار سالانه شکست میخورند و بیشتر این شکستها مربوط به عدم تمرکز استراتژیک و جهت گیریهای مربوط به آن است. به علاوه، شرکتها با عملکرد بالا معمولاً تصمیمات آگاهانهتری میگیرند زیرا عواقب کوتاه مدت و بلند مدت را در نظر میگیرند. در مقابل، بنگاههایی که خود را درگیر برنامه ریزی استراتژیک نمیکنند، اغلب دچار مشکلات داخلی و عدم تمرکزی میشوند که در نهایت منجر به شکست خواهد شد.
مزایای غیرمالی
در بخش فوق برخی از مزایای ملموس مدیریت استراتژیک مورد بحث قرار گرفت. جدا از این مزایا، بنگاههایی که در مدیریت راهبردی شرکت میکنند از تهدیدات خارجی، درک بهتر نقاط قوت و ضعف رقبا و افزایش بهره وری کارکنان خود آگاهی بیشتری دارند. همچنین مقاومت کمتری در برابر تغییر داشته و درک روشنی از رابطه بین عملکرد و پاداش دارند.
جنبه اصلی مدیریت استراتژیک این است که قابلیتهای حل مسئله و جلوگیری از ایجاد مشکل افزایش مییابند. مدیریت راهبردی امری ضروری است زیرا به شرکتها کمک میکند تا تغییرات را به طور منطقی و واقعی درک کنند و نیاز به تغییر را به کارمندان خود منتقل کنند. سرانجام، مدیریت راهبردی به ایجاد نظم و انضباط در فعالیتهای شرکت در فرآیندهای داخلی و فعالیتهای خارجی کمک میکند.
انواع مدیریت استراتژیک
مدیریت استراتژیک میتواند تجویزی، توصیفی و تلفیقی باشد. نوع تجویزی با طراحی، برنامهریزی و جایگاهیابی است که براساس برنامه ریزی استراتژیک شناخته میشود.
نوع توصیفی با کارآفرینی، یادگیری، قدرتگرایی، فرهنگی و محیطگرایی است که برمبنای تفکر استراتژیک تدوین میشود. برای یافتن یک استراتژی مناسب، نوع تلفیقی از ترکیب استراتژیهای تجویزی و توصیفی حاصل میشود.
فرآیند مدیریت استراتژیک چگونه است؟
به هر روی، چهار مرحله برای مدیریت راهبردی وجود دارند که شامل موارد زیر هستند:
پویش محیطی (Environmental Scanning)
پویش یا بررسی محیطی به فرآیند جمع آوری، بررسی دقیق و ارائه اطلاعات برای اهداف استراتژیک گفته میشود. این مرحله به آنالیز عوامل داخلی و خارجی تأثیرگذار در یک سازمان کمک میکند. پس از اجرای فرآیند پویش محیطی، مدیریت باید آن را به طور مداوم ارزیابی کرده و برای بهبود آن تلاش کند.
فرمولبندی استراتژی (Strategy Formulation)
فرمول بندی استراتژی فرآیند تصمیم گیری در مورد بهترین روش برای تحقق و دستیابی اهداف سازمانی است. پس از انجام پویش محیطی، مدیران استراتژیهای شرکتی، تجاری و عملیاتی را تدوین میکنند.
اجرای استراتژی (Strategy Implementation)
اجرای استراتژی به معنای عملی ساختن استراتژی مطابق با هدف است. اجرای استراتژی شامل طراحی ساختار سازمان، توزیع منابع، توسعه روند تصمیم گیری و مدیریت منابع انسانی است.
ارزیابی استراتژی (Strategy Evaluation)
ارزیابی استراتژی مرحله آخر فرایند مدیریت استراتژیک است. فعالیتهای کلیدی ارزیابی استراتژی شامل موارد زیر هستند:
- ارزیابی عوامل داخلی و خارجی که ریشه استراتژیهای حاضر است.
- اندازه گیری عملکرد که انجام اقدامات درمانی – اصلاحی را ضروری مینماید.
ارزیابی اطمینان حاصل میکند که استراتژی سازمان و متعاقب آن اجرایش، توانسته اهداف سازمانی را برآورده کند.
مدلهای مختلف فرآیند مدیریت استراتژیک (مثال برای مدیریت استراتژیک)
مدلهای مختلفی از روند مدیریت راهبردی وجود دارند. اما نمونههایی که در این مقاله شرح داده میشوند، فقط دو نمونه از چندین مدل مدیریت استراتژی است.
مدل دیوید
دارای فرآیند مدیریت استراتژیک سه مرحلهای به شرح زیر است:
- تدوین استراتژی
- اجرای استراتژی
- ارزیابی استراتژی
فرآیند مدیریت راهبردی با مدل دیوید عبارتند از:
- توسعه چشم انداز و اهداف
- ارزیابی محیط خارجی
- ارزیابی محیط داخلی
- تعیین اهداف بلند مدت
- ایجاد، ارزیابی و انتخاب راهبردها
- پیاده سازی استراتژیها، مسائل مدیریتی، بازاریابی، مالی، تحقیق و توسعه
- اندازه گیری و ارزیابی عملکرد
مدل تامپسون و مارتین
دارای فرآیند مدیریت استراتژیک به شرح زیر هستند:
- ما کجا هستیم؟
- کجا میرویم؟
- چطور به آنجا میرسیم؟
- چگونه انجام میدهیم؟
فرآیند مدیریت راهبردی با مدل تامپسون و مارتین عبارتند از:
- ارزیابی وضعیت (مروری بر اهداف شرکت)
- تشخیص وضعیت
- توضیح اهداف
- استراتژیهای شرکتی و رقابتی
- تصمیمات استراتژیک
- پیاده سازی
- کنترل پیشرفت
اجزای مدیریت استراتژیک
اولین قدم در رویه مدیریت استراتژیک تعیین هدف است. پس از تعیین هدف، مدیریت استراتژیک شامل چهار عنصر اساسی به شرح زیر میشود:
بررسی محیطی
بررسی محیطی شامل مقایسه تهدیدات و فرصتهای سازمان در محیط کسب و کار خارجی است. ببرسی محیطی میتواند تحت تأثیر عواملی مانند قوانین و مقررات دولت، اقتصاد، تغییرات اجتماعی، تغییر در ترجیحات مشتری، پیشرفت فنآوری، رقابت و سایر عوامل محیطی باشد. در این مرحله، تجزیه و تحلیل SWOT (یعنی نقاط قوت، ضعف، فرصتها و تهدیدها) انجام میشود تا داراییهای داخلی و نقص تجارت با چشم اندازها و خطرات خارجی مقایسه شود.
تدوین استراتژی
تدوین استراتژی برای مدیریت صحیح فرآیند امور با توجه به نقاط قوت و ضعف است. این مهم شامل تعریف مأموریت، اهداف قابل دستیابی، تشکیل استراتژیها و تعیین سیاستها است که به شرح زیر هستند:
- مأموریت: هدف یا دلیل بقای سازمان مأموریت نامیده میشود. مأموریت میگوید که یک سازمان چگونه باید به جامعه خدمت کند. مآموریت هدف را مشخص میکند که سازمان را از سایر سازمانهای مشابه متفاوت میسازد و دامنه عملکرد آن را در قالب محصولات و خدمات ارائه شده به بازار تعریف میکند.
- اهداف: نتایج توابع برنامه ریزی شده را اهداف مینامند. دستیابی به اهداف باید منجر به انجام مأموریت شرکت شود.
- استراتژیها: استراتژی یک طرح جامع و گستردهای است که بیانگر چگونگی انجام یک مأموریت و اهداف در به حداکثر رساندن مزایای رقابتی و به حداقل رساندن معایب رقابتی است. به طور کلی، یک شرکت یا تجارت سه نوع استراتژی را در نظر میگیرد که شامل شرکتی، تجاری و عملکردی هستند.
- خط مشیها: خط مشی راهنمای جامع برای تصمیم گیری در مورد شکل گیری و اجرای استراتژی است. شرکتها سیاستهایی را تنظیم میکنند تا مطمئن شوند که تصمیمات و اقدامات کارمندان در راستای مأموریت، اهداف و استراتژیهای سازمان است.
اجرای استراتژی
اجرای استراتژی برای دستیابی به اهداف سازمان اطلاق میشود. این امر به سازماندهی کلیه منابع موجود و لازم برای عملیاتی کردن استراتژی نیاز دارد. مدیریت بالاتر، استراتژی را به مدیران پایینتر منتقل میکند و آنها نقشها و مسئولیتهای اعضای تیم خود را برای اجرای استراتژی اعلام میکنند. مشارکت اعضای مختلف تیم در اجرای یک استراتژی مهم است. هماهنگی و همکاری کامل بین مدیریت و سایر بخشها برای اجرای موفقیت آمیز یک استراتژی کاملاً ضروری است.
ارزیابی و کنترل
چهارمین و آخرین عنصر اساسی مدیریت استراتژیک ارزیابی و کنترل است. این کهم نیاز به ارزیابی استراتژیکی دارد تا مشخص شود آیا نتیجه واقعی با نتیجه انتظارات سازمانی مطابقت دارد یا خیر! در این مرحله، سازمان تصمیم میگیرد که کدام یک از حوزههای برنامه ریزی و روش ارزیابی باید مورد بررسی قرار گرفته و استفاده شود.
پس از آن ارزیابی، مقایسهای بین نتیجه مورد انتظار و نتیجه موجود انجام میشود. از طریق این ارزیابی، شرکت میتواند تصمیم بگیرد که اقدامات اصلاحی را برای کنترل کاستیها (در صورت وجود) انجام دهد و به استراتژی برای رسیدن به اهداف سازمانی مورد نظر کمک کند. به عنوان مثال، اگر شرکتی نتواند به هدف فروش مورد نظر خود دست پیدا کند، میتواند اقدامات اصلاحی بسیاری مانند ارائه تخفیف، افزودن ویژگیهای جذاب اضافی به محصول یا خدمات، دادن هدایای جذاب به همراه محصول و سایر موارد را انجام دهد.
چالشهای مدیریت استراتژیک
غالباً سازمانها به جای اینکه به عنوان یک محرک استراتژی هدفمند عمل کنند، مثل روال همیشه برای انجام تعهد، وظایف تجاری خود را طبق معمول انجام میدهند. به عنوان مثال، یک سازمان پیشرو در الکترونیک، همچنان بر رشد ساختمان در بخشهای سنتی خود متمرکز است، بدون اینکه متوجه شود صنعت پیرامون آن در حال پیشرفت میباشد یا توسط سازمانهای چند ملیتی تهدید میشود.
چالش دوم برای مدیریت استراتژیک، توانایی درک و پرداختن به مسائل معاصر است. الگوی تجارت فعلی دهکده جهانی، تأثیر مهمی بر نحوه کار سازمانها داشته است. به عنوان مثال، سازنده برجسته تلفنهای همراه نوکیا تاسیسات بزرگی را افتتاح کرده تا بتواند به رشد بازار داخلی کمک کند. به همین ترتیب، بیشتر تولیدکنندگان برجسته اتومبیل در جهان تسهیلاتی را در هند ایجاد کرده اند تا از هزینه کم و دسترسی آسان به نیروی کار ماهر بهره مند شوند. برعکس، بسیاری از کارآفرینان و سازمانهای هندی وارد بازارهای جهانی شدهاند.
سومین مسئله معاصر، پیشرفت فناوری مبتنی بر وب و مدلهای تجارت الکترونیکی است. سازمانهایی مانند آمازون یا اِیبی و تعداد زیادی از افراد دیگر در بخش خدمات، معاملات را با استفاده از تجارت الکترونیکی فعال کردهاند. این باعث تغییر چشم انداز تجارت، مدل تحویل و تعامل مشتری شده است.
چالش دیگری که مدیریت استراتژیک با آن روبرو شده است، توانایی پیش بینی توسعه فناوری و مرتبط ساختن آن برای دستیابی به برتری رقابتی است. در بیشتر موارد، اولین متحرک با داشتن یک شکست بزرگ سرمایه گذاری، از مزیت بزرگ فناوری جدید بهره میبود. از این رو سازمانها باید یاد بگیرند که از طریق فرایند مدیریت استراتژیک، توازن در برابر خطرات و مزایای فناوری را حفظ کنند.
پنجمین چالشی که مدیریت استراتژیک باید به آن بپردازد، تغییر هدف سازمانها است. پیش از این، سازمانها بیشترین تمرکز خود را بر سود متمرکز کرده بودند و تدوین استراتژی بسیار سادهتر بود. امروزه، سازمانها به طور فزایندهای توسط متخصصانی اداره میشوند که بر اساس قدرت، اندازه و میزان دسترسی به بازار خود بر روی حداکثر سازی ابزار مدیریتی تمرکز میکنند.
امروزه سازمانها به طور فزاینده ای تحت پروتکلهای شفافیت و پاسخگویی عمومی قرار دارند. علاوه بر این، تحرکات رقابتی به دلیل دسترسی آسان به اطلاعات، به راحتی قابل تقلید هستند و از این رو، چالش سازندگان استراتژی بیشتر میشود. پس فرآیند استراتژیک باید به گونه ای مهندسی شود که سازمان یادگیرنده باشد و دائماً دانش خود را توسعه دهد. لزوم حفظ دیدگاه مشترک، نوع صحیح رهبری و اجرای صحیح استراتژی بیان شده، چالشهای دائمی فرایند مدیریت استراتژیک هستند.
آینده مشاور مدیریت استراتژیک
در حالی که استراتژیهایی برای تعیین جهت، تلاش متمرکز، تعریف یا شفاف سازی سازمان و ارائه سازگاری یا راهنمایی در پاسخ به محیط ایجاد میشوند، این عناصر به معنای کنار گذاشته شدن سیگنالهای خاصی جهت تأکید بیشتر نیستند. مینتزبرگ در سال ۱۹۸۷ نوشت: استراتژی یک طرح طبقه بندی است که توسط آن میتوان محرکهای ورودی را سفارش داد و ارسال کرد.
از آنجا که یک استراتژی سازمان را به روش یا جهت خاصی جهت میدهد، ممکن است در ابتدا (اگر یک استراتژی بد باشد) یا با گذشت زمان با تغییر شرایط، آن جهت با محیط مطابقت نداشته باشد. به همین ترتیب، مینتزبرگ ادامه داد، استراتژی( پس از تاسیس)، نیرویی است که در برابر تغییر مقاومت میکند. بنابراین، یک انتقاد از مدیریت استراتژیک این است که میتواند اختیار مدیریتی را در یک محیط پویا بیش از حد محدود نماید. چگونه افراد، سازمانها و جوامع میتوانند هرچه بهتر با مسائل بسیار پیچیده برای درک کامل کنار بیایند، با توجه به این واقعیت که اقدامات مبتنی بر درک ناکافی ممکن هستند منجر به پشیمانی قابل توجهی شوند، برخی از نظریه پردازان بر رویکرد تکراری تأکید میکنند، با در نظر گرفتن اهداف، اجرا و منابع.
یعنی یک چرخه یادگیری تکراری و نه یک پیشرفت خطی به سمت یک مقصد نهایی کاملاً مشخص. استراتژیها باید بتوانند در حین اجرا تنظیم شوند، زیرا انسان به ندرت میتواند رضایت بخش باشد، مگر با آموختن از طریق تجربه و کاوشگرهای متوسطی که به طور سری بر اساس بازخورد اصلاح میشوند که معمولاً این بهترین روش برای چنین یادگیری هستند. در سال ۲۰۰۰ میلادی، گری هامل اصطلاح همگرایی استراتژیک را برای توضیح دامنه محدود استراتژیهای مورد استفاده رقبا در شرایط بسیار متفاوتی ابداع کرد. وی ابراز تاسف کرد که استراتژیهای موفق توسط سازمانهایی تقلید میشوند که نمیفهمند برای کارکرد یک استراتژی، باید ویژگیهای هر موقعیت را در نظر گرفت.
وودهاوس و کالینگریج ادعا میکنند که ماهیت استراتژیک بودن در توانایی و آزمایش و خطای هوشمندانه است، نه پایبندی دقیق به برنامههای استراتژیک. اهدافی که سازمان ممکن است بخواهد آنها را دنبال کند، با دامنه رویکردهای عملی برای اجرا محدود میباشد. (معمولاً فقط تعداد کمی از رویکردها وجود دارند که نه تنها از نظر فنی، بلکه از نظر اداری نیز امکان پذیر هستند، اما همچنین از نظر طیف وسیعی از ذی نفعان سازمانی نیز راضی کننده میباشند). به نوبه خود، دامنه رویکردهای اجرایی عملی با در دسترس بودن منابع تعیین میشود.
کلام آخر
مدیران باید درک کاملی از مدیریت استراتژیک داشته باشند تا اهداف سازمانی را به درستی پیاده سازی کنند. آنها باید استراتژیهای مؤثری را برای دستیابی به این اهداف، افزایش سودآوری و مزیت رقابتی تجارت یا سازمان تدوین و اجرا کنند. اگر تصمیمات استراتژیک میگیرید، هم برای سناریوهای قابل پیش بینی و هم برای شرایط غیر قابل پیش بینی برنامه ریزی قابل توجهی لازم است.
نجات
سپاس از اینکه محتوای خوب و باکیفیت خودتان را ، به صورت رایگان در اختیار مخاطبین قرار دادید
همواره برای شما آرزوی موفقیت روز افزون داریم